به کدامین گناه ؟

ای به فدای دستان کوچک و زمختت که دیگر سرما هم تاثیری بر آنها ندارد ،پوستت کلفت شده است اما می دانم که پوست کلفت نشده ای، ای تویی که نیمه شب ما برای تو سرشب است و ای کسی که دیگر با ترحم هم نگاهت نمی کنند ، درد و بلایت بخورد بر سر من ،عشق نمی دانی چیست و نخواهی دانست و عشقت یک اسکناس صد تومانی است ، در مقابلتان مستاصل تر از همیشه ام ای کودکان کار ، چهار راه های شهرمان را به نامتان خواهم زد روزی ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ http://asemanmaradaryab.persianblog.ir

سلام جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد