اروتیسم پرتقالی

اروتیک پوست کندن یک پرتقال هنریست، که من دارم .

شب جمعه

کاش همسایگانم کمی تقسیم کار می کردند ، تقصیر من نخورده آش چیست که باید زیر دوش بی آب جمعه ها بایستم ؟

معلق

تعلیق را دوست دارم ، معلق بودن مستم می کنه ، به همین سادگی فیلمی بود که هنوزم خمارشم .

مرگ من

از مرگ بدم نمیاد ، یه وقت هایی اصلا خوشم میاد ، البته نه هر مرگی ، زیر تریلی رفتن را دوست ندارم .

بلندی های تن

بلند که می شود با نیلبک مرتاضان هندی هم نمی توانی بخوابانیش .

خشتکپاره

در 8 سالگی به عروس خانم غش کرده ای که با نگاه به خشتک خواستگارش که به اشتباه در جای پارگی آن تکه کیسه ای با مضمون 50 کیلوگرم خالص گذاشته بود می خندیدم، اما چیزی نمی فهمیدم .

مازوخیست ترین مردم دنیا

در خانه را ببند ، دودکش بخاری را در بیاور ، طوریکه دود کل خانه را فرا گیرد ،خانواده ات را هم صدا کن تا در کنارت بنشینند و حال با هم عمیق نفس بکشید ، پشت سر هم و عمیق، با بینیت بکش و با دهان بیرون بده می خواهم جرم های جمع شده بر ریه هایت را ببینم ، اکنون تو یک مازوخیستی یک مازوخیست واقعی ، این قصه، قصه پر غصه همه ساکنین تهران است .

ازت متنفرم فارسی 1

برای من جالب است که آیا مردم کشورهایی مثل کلمبیا و برزیل صبح که از خواب برمی خیزند ، دغدغه دیگری جز تور کردن زن همسایه یا بالا رفتن از همسر رفیقشان ندارند ؟ و دیگری اینکه آیا از مهند زیباتردر ترکیه وجود ندارد که همه دختران ترکیه به او نخ می دهدند و برایش غش می کنند ؟

به کدامین گناه ؟

ای به فدای دستان کوچک و زمختت که دیگر سرما هم تاثیری بر آنها ندارد ،پوستت کلفت شده است اما می دانم که پوست کلفت نشده ای، ای تویی که نیمه شب ما برای تو سرشب است و ای کسی که دیگر با ترحم هم نگاهت نمی کنند ، درد و بلایت بخورد بر سر من ،عشق نمی دانی چیست و نخواهی دانست و عشقت یک اسکناس صد تومانی است ، در مقابلتان مستاصل تر از همیشه ام ای کودکان کار ، چهار راه های شهرمان را به نامتان خواهم زد روزی ...

دغدغه های بچگی

اولین بار در چند سالگی به روابط کثیف بینشون پی بردی ؟