کاش همسایگانم کمی تقسیم کار می کردند ، تقصیر من نخورده آش چیست که باید زیر دوش بی آب جمعه ها بایستم ؟
از مرگ بدم نمیاد ، یه وقت هایی اصلا خوشم میاد ، البته نه هر مرگی ، زیر تریلی رفتن را دوست ندارم .
در 8 سالگی به عروس خانم غش کرده ای که با نگاه به خشتک خواستگارش که به اشتباه در جای پارگی آن تکه کیسه ای با مضمون 50 کیلوگرم خالص گذاشته بود می خندیدم، اما چیزی نمی فهمیدم .
برای من جالب است که آیا مردم کشورهایی مثل کلمبیا و برزیل صبح که از خواب برمی خیزند ، دغدغه دیگری جز تور کردن زن همسایه یا بالا رفتن از همسر رفیقشان ندارند ؟ و دیگری اینکه آیا از مهند زیباتردر ترکیه وجود ندارد که همه دختران ترکیه به او نخ می دهدند و برایش غش می کنند ؟